درامنویسی دوران مدرن ارتباط مستقیمی با تأویل مفاهیم دارد، پیتر شوندی در مورد دراممدرن مینویسد:
بیشک درام هر دوره نسبت به دورة قبلی مدرن تلقی میشود. مثلاً تراژدیهایاوریپید نسبت به تراژدیهای آشیل مدرن تلقی میشوند یا نمایشنامههای شکسپیر و مارلو نسبت به نمایشنامههای سنه کا مدرن تلقی میشوند؛ اما آنچه مورد نظر ماست درام مدرن است،حرکتی که با ایبسن آغاز میشود، با لورکا و چخوف ادامه مییابد و در اوج خود به درامنویسانی کهآنها را پیرو اندیشه ابزورد میدانیم میرسد، درامها و شبه درامهای بکت، آداموف،یونسکو، پینتر و...
وقتی در آثار نویسندگان این دورة تاریخی که مورد نظر پیتر شوندی است غور میکنم بهوضوح نقش هرمنوتیک را در آثار آنها میبینیم. در آثار ایبسن و چخوف هرمنوتیک ابتداییشلایرماخر به کمک درامنویسان میآید به این معنا که این نویسندگان به تأویل سادة مفهوممیپردازند و چه در خلق اثر و چه استفاده از الگوهای کهن به صاحب اثر توجه میکنند، چنانکهایبسن و چخوف هر دو مفاهیم مورد نگارش خود را برای بازیگران و کارگردانان تفسیر میکردندو متن را جدا از خود نمیدانستهاند و حقی برای تفسیرهای دیگر قائل نبودهاند.
پیتر شوندی در مورد ایبسن میگوید: ایبسن از درامنویسانی بوده است که در راه هرچهروشنتر شدن مفهوم مورد نظر خود پافشاری میکند. دقیقاً مفهوم مورد نظر خودش. میبینیم کهاین درامنویسان در عملکردشان نسبت به متن به شدت به سنت دوران اول تاریخ هرمنوتیکتعلق دارند. چخوف وقتی کمدی باغ آلبالوی او اجرا میشود نسبت به اجرا و تفسیراستانیسلاوسکی اعتراض میکند و آن اجرا را توهین به خود تلقی میکند(!!!)
اما وجه دیگر تأثیر هرمنوتیک دوره اول بر این نویسندگان در آثار آنها مشخص است به اینمعنا که علیرغم شخصیتهای مدرن، موقعیتهای مدرن و... اما داستانهای کهنه بدون هیچگونهتأویل ارائه میشوند. گویا که مفاهیم مورد نظر آنها دارای اصالت مخاطب است، حتی اگرمخاطبی در میان نباشد آنگونه که جولین هیلتون در این مورد مینویسد: الگوی آنتاگونیست وپروتاگونیست همچنان به شکل کلاسیک خود در آثار چخوف و ایبسن دیده میشود. علیرغمشخصیتهای پیچیده اما این درگیری در لایة زیرین وجود دارد
میبینیم علیرغم آنکه تأویل از شخصیتها از روی الگوی کهن صورت گرفته اما ساختار کلیکلاسیک همچنان ادامه دارد به عنوان مثال در مورد خانة عروسک ایبسن پیترشوندیمینویسد:
خانه عروسک تأویل دیگری است از مدهآ اثر اوریپید. هر دو از یک کهنالگو استفاده میکنند.کهنالگوی زن زجردیده که نماد زایش است. ایبسن در این نمایشنامه دست به تأویل موقعیت وتأویل شخصیتها میزند. اما ساخت کلی و اصول اساسی همان است که بود... زن زجر کشیدةقهرمان است و مرد (در ظاهر منفعل که بار خودخواهی مردانه را به دوش دارد) ضد قهرمان. دراین درگیری سرانجام پیروزی به شکلی پیچیده نصیب زن میشود، زنی که با هموار کردن رنجیبر خود رنجی بر مرد وارد میآورد، حال برای نورا ترک خانهای است که برای به پا داشتن آن زجرکشیده یا کشتن فرزندانی که پارة دل مدهآ هستند...
میبینیم که در این آثار به طور مستقیم همان ساخت کهن (که ساخت درست و قوی در نظرگرفته شده) عیناً منتقل شده است. اما با پیشرفت هرمنوتیک و ارائه تئوریهای جدید در حوزةتأویل، درامنویسان نیز به تأویلهای جدید دست میزنند. حتی بر تأویل زمان، مکان، موقعیت وساخت اجتماعی میپردازند:
در آثار ابزورد به وضوح میتوان تأویل فرازمانی، فرامکانی و فراشخصیتی را دید، بیشک اوجتجلی دوران مدرن در این آثار دیده میشود...
میبینیم که با ارائه تئوریهای جدید در حوزة هرمنوتیک، درامنویسی نیز به عرصة جدیدیوارد میشود. عدهای از متفکران از جمله جولین بک و الینور شافر هرمنوتیک را یکی از دلایلفلسفی شکلگیری درام ابزورد در کنار دلایل اجتماعی و سیاسی میدانند.
ابزورد نمونة بارز درام دنیای مدرن است، درامی که بر ضد دنیای مدرن فریاد میزند از نظر بسیاری از جمله مایکل مان درام مدرن و به طور کلی هنر مدرن واکنشی است بر ضد تفکرمدرن که خود ابزار مخالفتاش را از تفکر مدرن میگیرد. به نوعی آنتیتزی است که از دل تزبیرون میآید:
درام ابزورد قصد نقد، هجو و رد دنیای مدرن را دارد. دنیایی که از دل تفکر دکارت بیرون آمده وهمه چیز را به بهانة خردورزی و بیخردی بدل کرده است.
اما این سئوال پیش میآید پس تفاوت درام مدرن و پست مدرن چیست؟ درام مدرن و پستمدرن هر دو بر دنیای مدرن میتازند، اما درام مدرن در این تاخت خود هنوز از اصول استدلالیتفکر کانت و دکارت (حالا هر چند با هجو منطقی این دلایل) بهره میگیرد اما درام پست مدرنهمه چیز را در فروپاشی میداند، حتی فروپاشی ساخت خودش.
در درام مدرن همچناناستدلال وجود دارد، استدلالی در جهت نفی این استدلال یا در مخاطب پیش میآید (مثلاً در در انتظار گودو بکت یا کرگدن اوژن یونسکو و...) اما درام پست مدرن حتی به نفی خودمیپردازد
در نمایشنامههای ابزورد کهن الگوهایی که در بسیاری آثار تکرار شدهاند به شکلی نو تأویلمیشوند و ساخت آنها در دوران مدرن مورد تاخت قرار میگیرند! تم اصلی آثار مهم ابزوردمقولات جهانشمول بشری هستند همچون عشق، انتظار، ایمان، و... که به شکلی تأویلمیشوند که کلیت ساخت آنها دگرگون میشوند. درامنویسان مدرن از اصول کلی هرمنوتیکمدرن استفاده میکنند.
ابزورد درام دنیایی است که توسط دستان نیرومند نیچه فرو ریخت و ابزورد درام مدرن استکه بشارت درام پست مدرن را میدهد
در جریان این تأویل مفاهیم از پلورالیسم اخلاقی نیچه و چارچوبهای بسته هیدگری که تنهاراه گریز را زبان میداند میگذرند و به طور کلی شکل عوض میکنند، برای تفصیل عینی موضوع در اینجا تأثیر هرمنوتیک را بر شکلگیری یکی از آثار ابزرودنویسان یعنی اوژن یونسکو تحلیلمیکنیم.